جدول جو
جدول جو

معنی شه نائی - جستجوی لغت در جدول جو

شه نائی
(شَهْ)
نام سازی که آنرا سرنا گویند. (غیاث) (از برهان). سورنائی. شاه نائی. شاه نای. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شَ شِ)
مخفف شاه شناسی. رجوع به شاه شناسی شود
لغت نامه دهخدا
نای ممتاز در نوع خود، شهنا، شه نای، نای ترکی است که آن را سورنای گویند و آن سازی است معروف که به سرنا اشتهار دارد، (برهان قاطع)، سازی است که نام دیگرش سرناست و مخفف آن شه نای است، (فرهنگ نظام)، نام سازی است که به سرنااشتهار دارد و آن را شنهای و سرنای و سورنای نیز خوانند، (فرهنگ جهانگیری)، شیپور و نایی که سپاهیان می نوازند، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
دهی از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند، واقعدر 12 هزارگزی جنوب باختری قاین و 6 هزارگزی باختر شوسۀ عمومی قاین به بیرجند، جلگه، معتدل، دارای 836تن سکنه. آب آن از قنات، محصول آنجا غلات، زعفران و تریاک، شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی، راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
رجوع به شه نائی شود
لغت نامه دهخدا
(شِ)
شناگر. آب آشنا:
چون شناور نیستی پیرامن جیحون مگرد
بی شنائی پای در جیحون نمی بایدنهاد.
مغربی
لغت نامه دهخدا
(شَ ئی ی)
منسوب است به ازد شنوه و شنوه عبدالله بن کعب... است. و به این نسبت چند تن مشهورند. رجوع به انساب سمعانی ورق 339 شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
مخفف شاه نای. سرنا. سورنای. (برهان) (ناظم الاطباء) (جهانگیری) (آنندراج) (انجمن آرا). رجوع به شاهنای شود
لغت نامه دهخدا
(هََ ئی ی)
منسوب به هناء یا از بنی هناء از قبیلۀ طی
لغت نامه دهخدا
(هََ)
ابوالحسن علی بن حسن، معروف به دوسی. از مردم مصر و از علمای نحو و لغت و پیرو مذهب کوفیان است. او راست: کتاب مجردالغریب که بمانند کتاب العین و به ترتیب ابتثی تدوین کرده است، دیگر المنضد، دیگر کتاب الفرید در علم لغت. (از فهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
ده کوچکی است از بخش حومه شهرستان نائین که در 30 هزارگزی غرب نائین و 10 هزارگزی جنوب راه شوسه اردستان به نائین واقع است. ناحیه ای است جلگه ای با 74 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شهنای
تصویر شهنای
سورنای سرنا شهنا
فرهنگ لغت هوشیار